سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پسر آدم را با ناز چه کار که آغازش نطفه بوده است و پایانش مردار . نه روزى خود دادن تواند و نه تواند مرگش را باز راند [نهج البلاغه]
 
سه شنبه 91 خرداد 9 , ساعت 11:22 صبح
حق دانستن زنای با محارم!؟ از لوازم جهان بینی روشنفکری نئولیبرالیست
جریانی که در ایران روشنفکری دینی نامیده می‌شود و سابقه و پیشینه آن به بیش از صد سال قبل بر می‌گردد در تلقی خود از روشنفکری، نوعا به همین معنای تخصصی روشنفکری نظر داشته است. به طور خاص جریانی که در سال‌های آغازین دهه 1360 در ایران با محوریت عبدالکریم سروش تاسیس گردید و ماهیتی تماما نئولیبرالیستی [در حوزه‌های مباحث اقتصادی و سیاسی و اخلاقی و فرهنگی] و صبغه‌ای شدیداً نئوپوزیتیویستی [در قلمرو مباحث معرفت شناسی] داشت.
پایگاه 598 - حمید خرسند / در اواخر سال 1368 ش زمانی که بیش از یک سال از انتشار سلسله مقالات «تئوری قبض و بسط تئوریک شریعت» گذشته بود و در روزهایی که «حسین حاج فرج دباغ» معروف به عبدالکریم سروش هنوز نقاب از چهره نیفکنده بود و ذات منافق خود را آشکار نکرده بود و در حالی که برخی عزیزان و اندیشوران عرصه ی نظر و فرهنگ اشارات و دلالت‌های محتوای التقاطی و غیر دینی نهفته در مقالات سروش را حمل بر صحت می‌کردند و می‌گفتند: «اگر کسی بر سروش نقدی بنویسد و یا حتی از او سوالی بکند موجب هل دادن او به سمت ضد انقلاب و از مصادیق بازی کردن با آبروی مؤمن است».


بودن متفکران تیزبین ژرف اندیش دلیری که علی رغم فضای رعب و وحشت و ترور شخصیتی که عبدالکریم سروش و اعوان و انصار صاحب منصب و شاگردان و مریدانش علیه هر صدای منتقد و حق گو ایجاد کرده بودند، به میدان آمدند و با ارائه نقدهای فلسفی و کلامی و طرح مباحث جدی نظری، باطن فلسفی و کلامی و طرح مباحث جدی نظری، باطن التقاطی اومانیستی- سکولاریستی آراء سروش را عیان کردند و نیز بر این نکته تاکید کردند که عبدالکریم سروش در حقیقت حلقه‌‌ای است از زنجیره ی جریان مدرنیست باطناً غیردینی ظاهرا دین دار منافق صفتی که خود را «روشنفکر دینی» می‌نامد و به ویژه از ابتدای دهه 1360 با سردمداری عبدالکریم سروش به نیروی اصلی پیشبرد بستر سازی و جاده صافی کنی برای تحقق سلزه ی نئولیبرالیسم از طریق پیشبرد تهاجم فرهنگی و پس از آن جنگ نرم و تضعیف بنیان‌های اعتقادی جامعه ایران و نظام اسلامی بدل گردیده است.

درباره ی مفهوم «روشنفکری دینی»

اگر دین را در معنای اصیل و حقیقی آن در نظر بگیریم که به معنای پذیرش ولایت الهی و ایمان قلبی و انجام عمل صالح و معرفت مبتنی بر وحی آسمانی و تبعیت از دستورات و احکام آسمانی است و صورت کامل و اصیل دین در اسلام ظاهر گردیده است و اگر روشنفکری را نیز در معنای اصیل و دقیق و مصطلح و تخصصی آن [و نه در تعاریف افواهی و یا اعتبارات مختلفی که در خصوص این عبارت، بیان می‌گردد] در نظر بگیریم روشنفکری به عنوان سخنگویی و نمایندگی جهان بینی عصر ظلمانی به اصطلاح روشنگری است و جوهر جهان بینی عصر روشنگری [جهان بینی عصر به اصطلاح روشنگری خود چکیده و صورت فرموله شده ی مدرنیته است] و مدرنیته، اومانیسم و نفی ولایت الهی و اثبات ولایت نفس اماره است. از این منظر کاملاً روشن است که ذات روشنفکری [که موید و مثبت ولایت نفس اماره و خود بنیادی نفسانی است] در تقابل کامل با گوهر دین قرار دارد و تعبیر روشنفکری دینی در صورتی که مبنای این تعبیر، معنای اصیل و حقیقی دین و معنای تخصصی و اصیل روشنفکری باشد؛ مثل تعبیر «یخ داغ» است.

جریانی که در ایران روشنفکری دینی نامیده می‌شود و سابقه و پیشینه آن به بیش از صد سال قبل بر می‌گردد در تلقی خود از روشنفکری، نوعا به همین معنای تخصصی روشنفکری نظر داشته است. به طور خاص جریانی که در سال‌های آغازین دهه 1360 در ایران با محوریت عبدالکریم سروش تاسیس گردید و ماهیتی تماما نئولیبرالیستی [در حوزه‌های مباحث اقتصادی و سیاسی و اخلاقی و فرهنگی] و صبغه‌ای شدیداً نئوپوزیتیویستی [در قلمرو مباحث معرفت شناسی] داشت نیز دقیقاً‌نظر به معنای تخصصی روشنفکری داشته و در نظر و عمل دیانت را به مسلخ مدرنیته و مشهورات مدرنیستی نئولیرالیستی برده و می‌برد تحت عنوان «روشنفکری دینی» اندیشه التقاطی باطنا مدرنیستی و خصوصا نئولیبرالیستی را در ظاهری از برخی تعابیر و الفاظ دینی پنهان کرده و منافقانه اغراض خاص نئولیبرالیستی را دنبال می‌نماید. روشنفکری التقاطی ظاهرا و به اصطلاح دینی ایران که یک جریان آشکارا منافق [نفاق نئولیبرالیستی] است نیرو و مجری اصلی پیش برنده پروژه ی تهاجم فرهنگی و جنگ نرم دشمن مستکبر نئولیبرالیست علیه نظام اسلامی در ایران است. روح و جان و باطن روشنفکری به اصطلاح دینی، مدرنیستی و اومانیستی فلذا مشرکانه و ضد دینی است اما سردمداران و ایدئولوگ‌های روشنفکری به اصطلاح دینی نئولیبرال ایران اغلب می‌کوشند تا این ماهیت غیر دینی و حتی ضد دینی را پنهان نمایند.

ایدئولوگ اصلی روشنفکری التقاطی منافق نئولیبرالیست به ظاهر دینی ایران از سال‌های دهه 1360 ش تا امروز عبدالکریم سروش می‌باشد. او تدریجاً و از نیمه سال‌های دهه 1370 ش پرده از اغراض نئولیبرالیستی  و ضد دینی دینی خود را برداشت و در فتنه ی سال 1388 همراه منافقان فراری دیگری چون: عطاء الله مهاجرانی، محسن مخملباف،‌ محسن سازگارا [که همگی از شاگردان و مریدان و همپالگی‌های او در صفوف روشنفکری به اصطلاح دینی نئولیبرالیست ایران بودند] نقاب نفاق را به طور تام و تمام کنار گذارده و پرده از اغراض و آراء ضد دینی خود و تمامیت روشنفکری به ظاهر دینی نئولیبرالیست ایران برداشت.

اخلاقیات روشنفکری به اصطلاح دینی و زنای با محارم

در عالم مدرین و در تفکر مدرن اخلاق به تابعی از شهوات نفسانی آدمی بدل می‌گردد و نفس اماره ی فری به عنوان معیار و میزان احکام و دستورالعمل‌های اخلاقی و حقوقی و سیاسی مطرح می‌گردد. در حقیقت در عالم مدرن با انکار و نفی ولایت الهی و به جای آن اثبات ولایت شیطانی؛ انسان مدرن از ساحت انسانیت خارج گردیده و به درکات نازل نفسانیات مداری سقوط می‌کند.

از لوازم و نتایج سیطره اومانیسم [خود بنیادانگاری نفسانی] در قلمرو اخلاقیات، حاکم شدن رذائل اخلاقی به جای فضائل اخلاقی است. بر این اساس و در این چارچوب است که در نظام اخلاقی لیبرالیسم- نئولیبرالیستی مدرن،‌ اعمال شنیعی چون: همجنس بازی، زنا و … به عنوان اموری معمول و حتی مقبول تلقی می‌گردد و انجام آن‌ها در زمره «حقوق بشر» دانسته می‌شود.

عبدالکریم سروش که به عنوان یک «روشنفکر دینی» مروج مدرنیسم و نئولیبرالیسم می‌باشد در پی ایفای ماموریت جدید خود در جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی و اسلام [که افکندن نقاب نفاق از چهره یکی از لوازم فاز کنونی ماموریت او است] و در چارچوب ایدئولوژی نئولیبرالی‌ای که به آن اعتقاد دارد در اظهار نظری در جلسه پرسش و پاسخ «دانشگاه تورنتو» می‌گوید: «زنای با محارم یک حق است نه کار غیر اخلاقی». او همچنین «هم جنس گرایی را یک حق می‌داند و به خود اجازه اظهارن نظر در رابطه با چنین حقی را نمی‌دهد» [مشرق/ 29 فروردین 1391]

آن‌چه سروش می‌گوید امری مغایر با چارچوب نظام فکری او به عنوان یک «روشنفکر دینی» [در حقیقت روشنفکر منافق به ظاهر دینی] مدرنیست نئولیبرالیست نمی‌باشد و اختصاص به او هم دارد. این اظهار نظر و اظهارنظرهای مشابه آن ریشه در ماهیت مدرنیستی و نئولیبرالیستی روشنفکری به اصطلاح دینی دارند، اگر کسی در افق روشنفکری به اصطلاح دینی [که افق مدرنیته است] و با تکیه بر مبادی آن بخواهد اصول و مبانی معرفت شناختی و اخلاقی مفهوم لیبرالی آزادی را بسط دهد، حاصل آن چیزی جز «حق» دانستن زنا و زنای با محارم حتی رابطه جنسی با حیوانات و همجنس بازی و … نیست. احکامی از این دست که سروش می‌گوید: از لوازم ذات اخلاقی نئولیبرالیستی مدرن هستند و اگر با تکیه بر مبادی و مبانی مدرنیسم و نئولیبرالیسم بخواهیم اصول و مفروضات آراء سیاسی و فرهنگی و اخلاقی مدرن [که روشنفکری به اصطلاحی دینی یکی از نمایندگان مبلغ و مروج آن است] را بسط دهیم؛ نتیجهپجز صدور این احکام شنیع باقی نمی‌ماند. از این رو بیراه نیست اگر بگوییم «حق دانستن؟» زنا و همجنس بازی و زنای با محارم از لوازم ذات و توابع اومانیسم و مفهوم نئولیبرالیستی آزادی هستند. هشیار باشیم و خطر تهاجم فرهنگی روشنفکری نئولیبرال را دریابیم و با آن به مقابله برخیزیم.


لیست کل یادداشت های این وبلاگ